افسانه الدورادو یا مرد طلایی با شهری از طلا؟

در اوایل قرن ۱۶میلادی که اسپانیایی ها، آمریکای جنوبی را کشف کردند، در مورد قبیله های بومی که در بالای کوه های آند یعنی کلمبیای کنونی زندگی می کردند داستان های زیادی شنیدند. یکی از این افسانه ها مربوط می شد به پادشاه «میوایسکا» که بدنش را از گرد طلا می پوشاند و سوار بر قایق در جشن های مختلف بر روی رود «گاتاویتا» شرکت می کرد.این افسانه ها می گویند که او هر بار مقدار زیادی طلا و جواهرات گرانبها را برای راضی کردن رب النوعی که قومش می پرستیدند و معتقد بودند که در قلب دریاچه زندگی می کند از قایق به نقاط مختلف دریاچه پرتاب می کرد. اسپانیایی ها بنا به داستان های شنیده شده، به پادشاه طلاپوش «الدورادو» لقب «مرد طلایی» دادند. داستان مرد طلایی و جشن فرمانروایی فوق العاده اش ظاهرا تا اواخر قرن ۱۵ که «الدورادو» و اتباع آن به دست قبیله ای دیگر فتح شد ادامه یافت. ما اسپانیایی ها و دیگر اروپایی ها که در قسمت شمالی قاره آمریکای جنوبی در ساحل دریا زندگی می کردند، در این زمان مقدار قابل توجهی طلا در دریا پیدا کردند و همین مسئله آنها را بر این باور داشت که حتما باید سرزمینی با ثروتی فناناپذیر دور از کرانه ها وجود داشته باشد که همین مسئله باعث شد که اسپانیایی ها تلاش گسترده ای را برای یافتن آن آغاز کنند اما آنها موفق به کشف «الدورادو» نشدند ولی با اینحال در سال ۱۵۴۵ میلادی دریاچه مشهور گاتاویتا را که ظاهرا ثروتی عظیم در قلب خود داشت پیدا کردند و به دنبال کشف طلا تصمیم به خشکاندن آن گرفتند اما حتی با این کار هم نتوانستند به طلای قابل توجهی دست پیدا کنند. در اوایل قرن ۱۷ میلادی، یک درباری انگلیسی به نام «سِر والتر رالی» به دنبال کشف «الدورادو» تصمیم به انجام دو سفر به گویان در آمریکای جنوبی گرفت. او در طی دومین سفرش در سال ۱۶۱۷، پسر خود وات رالی را با یک گروه به کناره رودخانه آرینُوکو اعزام کرد و خودش که دیگر مردی سالخورده بود در اردوگاهی که در جزیره ترینیداد ایجاد کرده بودند ماند اما پسرش وات رالی در جنگ با اسپانیایی ها کشته شد. بعد از این حادثه والتر رالی به انگلیس برگشت و این در حالی بود که پادشاه انگلیس، دستور داده بود به جرم سرپیچی از دستور پادشاه مبنی بر دوری از هرگونه جنگ با اسپانیایی ها، گردنش را بزنند. به این ترتیب والتر رالی سرش را به خاطر رسیدن به «الدورادو» از دست داد. در طول تاریخ همواره این سوال وجود داشته است که اگر سرزمین طلا واقعیت دارد، پس چرا نمی توان آن را کشف کرد؟ چرا این افسانه اینقدر زنده و قابل باور است. اگر این داستان، افسانه نباشد و واقعیت داشته باشد چه؟ این سوالی است که ذهن بسیاری از مردم دنیا را به خود مشغول کرده است

.

      

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *